چند جوک بهداشتی


اطلاعیه جدید آتش نشانی در اصفهان
لطفا هنگام بروز حادثه زنگ بزنید؛ نه تک زنگ

 

  
 
   
 
 

 
 
  
 
 
 

 

 

[ دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

این ی اختارههههههههههههه.......

آقا خواهشا ی لطفی بکنید مطالبو بخونید دارم به خاطر خودتون میگم بخونیییییییییییییییییییییید اگه نع جمش کنیم بره دیگه!!!!!!!!!! دهع اعصابم کشمشیهنخند جانم نخند کاملا جدی بودم

 

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

جل الخالق!!!!!!!!!!

 
  • 699666999999666999999666996666666996666699999666669966666699 699669999999969999999966699666669966669966666996669966666699 699666999999999999999666669966699666699666666699669966666699 699666669999999999996666666996996666699666666699669966666699 699666666699999999666666666699966666669966666996666996666996 699666666666999966666666666699966666666699999666666669999666


شمارهای بالا را انتخاب كن . . .

بعد Ctrl + F رو بزم

بعد شماری 9 را توی جای خالی وارد کن


تهشمCtrl + Enter . . .
...
حتما امتحان کن خیلی پیام باحالی هست ........

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

خوشجل خانومم

حالا هی بگید لیلا بده آپ نمیکنه

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

خیلی جالبه...

 

روی لینک کلیک کنید. وقتی که دونده ایستاد موس رو
 
حدود دو سانت بالاتر از سرش نگه دارید. اتفاق جالبی
 
میوفته البته نترسيد .
 
 

 

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

جیگمل جون

چیه مگه وبلاگ خودمه دلم میخواد اینجوری نیگا کنم

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

سلام

 

سلام!

متاسفانه اونقدر سرم شلوغه که دیگه شاید هر ۱۰ سال یه بارم نتونم آپ کنم!
نظرام بد جور بالا رفته و نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم!!

 

                                         شاید وبم رو ببندم!

ببندم!؟

دوستتون دارم دوستای خوبم

 

          ممنون که توی این مدت وقتتون ر وبرای خوندن مطالب من گذروندین!

امیدوارم تونسته باشم یه لبخندمهمونتون کرده باشم!

متنایی رو که امروز گذاشتم واستون حتما بخونین خدا وکیلی کرکر خندست

دوستانی که منو میشناسن در جریانن که به هیچ عنوان چیز شعر نمیگم و تمام این مطالب و با عشق واستون میذارم که لذت ببرین چون خودم ازشون لذت بردم

اون دسته از دوستانم که به من لطف دارن عارضم بنده به خدمتشون که باور کنید خیلی دلم میخواد تن تن آپ کنم ولی واقعا وقت نمیکنم به بزرگیتون ببخشین

 

 

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

شجاعت!

اگر دونفر از یه پرتگاه آویزون بودن وتو فقط میتونستی یه نفرشون رو نجات بدی

          اونی که دوستت داشت رو نجات میدادی یا اونی که دوستش داشتی؟!

هشدار!

افراد متاهل از دادن این پاسخ خودداری فرمایند!

و اینو بدونید که شما اجازه دارید فقط ۱ نفر رو نجات بدید پس خواهشا جو نگیردتون که ادای فیلم هندی یارو دربیارین!

فقط یه نفر!
سوال خرکی هم نپرسین!

 

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

فقط برای خندیدن

از دانشگاه اخراج بشم اگ خالی ببندم!!

عاغا امتحان انقلاب داشتم استاده هم از اون خفنا!شنیده بودم ترم پیش از 50 نفر 30 نفره رو انداخته بقیه هم ده دوازده شدن!!!طول ترم که کلا سر کلاساش خاب بودم یا می پیچوندم!!!!(اینقد ک درسش جذاب بود منم ک شیفته ی علم!!)خلاصه شب امتحانش رسید و منم با کلی نذر و نیاز و جزوه هایی ک به بدبختی گیر آورده بودم نشستم به درس خوندن!!!2 صفه ی اول و خوندم دیدم ن فایده نداره!!!کلی کاغذ سفید در ابعاد 5 در 5 درس کردم و تا صب نشستم به کپی کردن مطالب!!!عاغا سر جلسه خدایی بود یک جای باحالی نشسته بودم ک هیشکی نمتونس منو ببینه!! خلاصه کل جوابارو از رو همون برگه ها پیست کردم رو پاسخ نامه!!!
خوشال و سر مست اومدم بیرون و پز میدن ک 20 میشم و چ امتحان آسونی بود!!بد از ی هفته رفتم پروتالم رو چک کردم میبینم زده نمره انقلاب 13.5!!!!!!ینی آب تودهنم خش شد!!!!اعتراض نوشتم استاد محترم با توجه ب اطمینان!!!در کسب نمره ی کامل لطفا در تصحیح برگه ی این جانب تجدید نظر فرمایید!!!!!(ینی در این حد بچه پررو)2روز بد استادم جواب گذاشته تو پروتالم که:دانشجوی عزیز سر جلسه بالای سرت دوربین مدار بسته بود!!!ننداختمت که دگ چشمم تو چشمات نیفته!!!
من::((((((((((((((((((
استادم :$
دوربین :))))))))))
رییس دانشگاه فردوسی @@

 

?.غضنفر وایستاده بوده تو صف اتوبوس، میبینه نفر کناریش یک کتاب کلفت دستشه، روش نوشته فلسفه و منطق. ازش میپرسه: ببخشید قربان، این یعنی چی؟ فلسفه و منطق دیگه چیه؟! یارو میگه: ببین، مثلا شما تو خونتون آکواریوم دارین؟ غضنفر میگه: آره. یارو میگه: خوب تو آب این ماهی رو عوض میکنی؟ بهش غذا میدی؟ غضنفر میگه: خوب آره. میگه: چرا؟ میگه: آخه اگه بهش غذا ندم که میمیره. یارو میگه: آفرین! پس فلسفه تو از غذا دادن به ماهی اینه که زنده بمونه. غضنفر میگه: عجب! ‌خوب حالا منطق چیه؟‌ یارو میگه: ببین شما اگه خواهرت یک شب دیر بیاد خونه،‌ چی فکر میکنی؟ غضنفر میگه: خوب فکر میکنم کار داشته، دیر اومده. میگه: خوب حالا اگه شب دوم باز دیر بیاد چی؟ میگه: خوب فکر میکنم رفته خونه اون یکی خواهرم. میگه: حالا اگه شب بعد هم دیر بیاد چی؟ میگه: ‌خوب بهش شک میکنم. یارو میگه: هان! یعنی از لحاظ منطقی شک میکنی که چون خواهرت هر شب دیر میاد، لابد کار بد میکنه. غضنفر میگه:‌ آهـان، پس فلسفه و منطق اینه! بعد از یک مدت غضنفر میره یه کتاب فلسفه و منطق میخره، رفیقش میبیندش، ازش می پرسه: غضنفر! این فلسفه و منطق یعنی چی؟ میگه: ببین شما تو خونتون آکواریوم دارین ؟ رفیقش میگه: آره. غضنفر میگه: هان! پس خواهرت خیلی بچه بدیه  !!!

:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

 

?.غضنفر رو می‌برن سربازی، تمرین چتربازی. موقع پریدن که میشه، همه می‌پرن به جز غضنفر. یارو گروهبانه میگه: سرباز بپر!‌ غضنفر میگه: من نمی‌پرم! یارو میگه: یعنی چی؟ گفتم بپر! باز غضنفر میگه: جناب سروان من نمی‌پرم! گروهبانه میگه: آخه چرا نمی‌پری؟ غضنفر میگه: جناب سروان مادرم دیشب خواب دیده که چتر من باز نمیشه و من میفتم میمیرم! گروهبانه شاکی میشه، میگه: مرتیکه چرا مزخرف میگی؟! خواب ننه تو چیکار داره به چتر بازی؟! یالله بپر!‌ غضنفر میگه: نه جناب سروان، مادر من هرچی خواب ببینه درست درمیاد، من نمی‌پرم! آخر گروهبانه شاکی میشه، ‌میگه: ‌بابا اصلاً تو بیا چتر منو بگیر، من چتر تورو می‌گیرم. غضنفر میگه: خیلی خوب جناب سروان، ولی شما نپری ها! خلاصه غضنفر چتر گروهبانه رو برمی‌داره و می‌پره و از قضا چترش هم باز میشه. همین جور که داشته واسه خودش خوش و خرم می‌رفته پایین، یهو می‌بینه یک چیزی از بغلش مثل گلوله رد شد به طرف پایین و گفت: مـــــــــا د ر تـــــو ...!

 

تو خارج : 
boy:hi 
Girl:hi 
boy:how are you? 
... 
Girl:im fine and you 
boy:im good too 
Girl:so nice 
boy:where are you from and how oldare you ? 
Girl:england 22 years old 
boy:ok nice to meet you 
Girl:me too honey 

حالا تو ایران : 
boy:hi 
boy:hiiiii 
boy:slm kardamaaa 
boy:alooooooooo o 
Girl:چی میگی میمون؟؟؟؟ 
:|boy 
:|yahoo 
:|internet 
:|firefox 
:|Modem 
:|control panel 

 

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

داستان سیندرلا2013


*********(سیندرلا )2013**********

سیندرلای بی پدرمادر با نامادریش صغراخانم و 2 تا خواهر ناتنیاش زری و پری زندگی می کرد . صغرا خانم خیلی ظالم بود و سیندرلای پخمه ي خاک برسر هم مثه سگ واسش کار میکرد . خلاصه یه روز شاهزاده خر شد و به مامانش گفت من زن میخوام . مامانش گفت باشه پسرم جمعه, روز تولدت تمام دخترای شهر رو دعوت میکنم خونمون، ازهر کدوم که خوشت اومد بگو برات مخش کنم.بالاخره جمعه شد و روز مهونی ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ،چشم حسودا کور, شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا شده بود یه تیکه ماه .اما صغرا خانم حسود سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا هم کنار شومینه نشست و یه قلیون چاقید و اشک ریخت .یهو جو گرفت که بره مهمونی زنگ زد به آژانس ، آژانس ماشین نداشت و اجباری با پیک موتوری رفت خلاصه وقتی رسید اونجا دید وای چه خبره! جنیفر لوپز اومده بود داشت می خوند زری و پری هم خز بازی باباکرم می رقصیدند . خلاصه یهو شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه 99 دل عاشقش شد . سیندرلا هم با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و رفت پیشش و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهژاده ی عجیجم تفلدت مبالک, منو می گیری ؟شاهزاده هم خر شد و گفت : آره می گیرمت عجق من (عشق)با مشت بزن چشم من..
بعد جنیفرلوپز گفت:" داماد چقدر انتره ، عروس ازون بدتره " (به زبون اونا یعنی خوشگل)به افتخارشون هند هند هند هند هندا شله ....
عیب نداره منم خوب میشم یه روز!!



[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]