ازون جا که خاطرات من خیلی طرفدار داره جونم براتون بگه پریشب داشتم دفتر خاطراتمو ورق میزدم رسیدم به ماجرای اردوگاه شهید چمرانه رامسرواقن چه روزایی بود تکرار نمیشن چرا خخخخ و از اون جایی که مسؤلینم خیلی به ما ارادت دارن همیشه اسممون ردیفه اوله لیست سفرهای درون مرزیه خخخخخخ
خب داشتم میگفتم فک کنم دیگه فهمیده باشین که من چقد بچه شریم هیهیهیهیهی^_^ هر وقت موهامو کوتاه میکنم 180 درجه قیافم تغییر میکنه همون سالییم که اردو رفته بودیم رامسر برحسب اتفاق یا شانس موهامو آخرین مدل پسرونه کوتا کرده بودم خخخخخ اردوگاه پر دخترای تیتیش مامانی بود که هرکدومشون هزار جور ناز و ادا داشتن وای مامانم اینا حدودا 500نفری میشدیم اون جا. از استانای زیادی خوبارو گلچین کرده بودن
فرستاده بودن بزارین برم سر اصل مطلب ی روز آخرین تیپ دخترکشمو زدمو ی ته ریش قلابیم تنگش خخخخخ داشتم تو خوابگاه دخترا قدم میزدم که چشتون روز بد نبینه ی اردوگاهو ترکوندم همه جیییییییییییییغ میکشیدن مرتیکه بوووووووووووووق گم شو بیرون کی تورو اینجا را داده هاهاهاهاهاها
کاش اونجا بودین هیچ وقت فراموش نمیکنم میخواسن منو ببرن کمیته انضباطی چن میلیونم جریمم کنن
ولی خب پارتی داشتم تخفیف دادن
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
نه جدنی باحال بود خوشم اومد
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:خوشت نمیومد جای تعجب بود خخخخخخخ